شرطست که وقت برگ‌ریزان / خونابه شود ز برگ‌ریزان/ خونی که بود درون هر شاخ / بیرون چکد از مسام سوراخ/ شمشاد در افتد از سر تخت / سیمای سمن شکست گیرد/ بر فرق چمن کلاله خاک / پیچیده شود چو مار ضحاک،/ چون باد مخالف آید از دور/ افتادن برگ هست معذور …(نظامی)